آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام افــشین ملـــک آرایـــی از شهدای دانش آموز شهرستان ساری می باشد که به همت اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان ساری پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد. نام پدر : ملک منصور تاریخ تولد : 1345/10/21 تاریخ شهادت : 1362/12/06 محل تولد : ساری گلزار ملا مجدالدین ساری نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن محل شهادت : دهلران - عملیات والفجر6 منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.
شهید ملک آرایی دوست و بچه محل ما بود .مهربانترین بچه محل ما بود انسانی باشرف و معتقد به اصول اخلاقی چند سال بزرگتر از من بود .به بحثهای سیاسی و اتفاقات مهم کشور علاقمند بود .لطافت و مهربانی خاصی در وجود او بود کنار ریل راه آهن فوتبال بازی میکردیم از بین بچه محله ها افشین شهی شد و پنج نفر دیگر هم فوت شدند.سالهای زیادی را با خبر مفقودالاثری ایشان گذراندیم و همین عامل باعث امید به زنده بودن ایشان میشد سالها بعد از پایان جنگ شهادتش تایید شد خیلی دلم برایش تنگ شده خانواده ی خوب و با شخصیتی داشت و سرو صداها و شیطنتهای ما در کوچه ومحله به خاطر دوستی با فرزندشان تحمل میکردند . از انجایی که در هنگام شهادت سن و سال بالایی نداشت و اواخر عمر در جبهه ها بود در بین مردم شهر چهره شناخته شده ای نبود و این مهم در مراسم تشییع برای من غمناک بود .باچه کسی در باره ی او صحبت کنم حدود چهار سال از من بزرگتر بود سه تا از هم سن و سالهایش فوت کردند من ماندم و سه چهارتا از همبازیهای او که یاد خاطرات میکنیم. خدا رحمتش کنه چند بار ی خوابش را دیدم ولی خیلی دلم هواشو کرده لعنت بر صدام که این دوست نازنین را از ما گرفت
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شهید ملک آرایی دوست و بچه محل ما بود .مهربانترین بچه محل ما بود انسانی باشرف و معتقد به اصول اخلاقی چند سال بزرگتر از من بود .به بحثهای سیاسی و اتفاقات مهم کشور علاقمند بود .لطافت و مهربانی خاصی در وجود او بود کنار ریل راه آهن فوتبال بازی میکردیم از بین بچه محله ها افشین شهی شد و پنج نفر دیگر هم فوت شدند.سالهای زیادی را با خبر مفقودالاثری ایشان گذراندیم و همین عامل باعث امید به زنده بودن ایشان میشد سالها بعد از پایان جنگ شهادتش تایید شد خیلی دلم برایش تنگ شده خانواده ی خوب و با شخصیتی داشت و سرو صداها و شیطنتهای ما در کوچه ومحله به خاطر دوستی با فرزندشان تحمل میکردند . از انجایی که در هنگام شهادت سن و سال بالایی نداشت و اواخر عمر در جبهه ها بود در بین مردم شهر چهره شناخته شده ای نبود و این مهم در مراسم تشییع برای من غمناک بود .باچه کسی در باره ی او صحبت کنم حدود چهار سال از من بزرگتر بود سه تا از هم سن و سالهایش فوت کردند من ماندم و سه چهارتا از همبازیهای او که یاد خاطرات میکنیم. خدا رحمتش کنه چند بار ی خوابش را دیدم ولی خیلی دلم هواشو کرده لعنت بر صدام که این دوست نازنین را از ما گرفت